بار دیگر برپا-
خسته ای از دنیا؟
و تمام خیالت،
یاس و انفعال-
و تمام روز و شبهایت
ماندن در گذشته،-
و سیر در گذشته ای مبهم و نامعلوم.
*****
تو به من می گویی::
من یک شکست خورده ام-
دیگر امیدی نیست،
و دیگر راهی نیست،-
برای رسیدن-
و جبرانی دوباره.....
من به تو می گویم::
ای برادر...
و ای عاشق انسانیت،-
برای بار دیگر
بیا با عزمی جزم-
و ایمانی برتر-
و تلاشی صد چندان
برخیز و آغاز کن.
مترس، فکر کن، تلاش نما،-
و حرکتی دوباره کن-
و آنگاه توکل،
چاره سازت خواهد بود.
*****
تو می توانی
نا امید شیطان است،-
و تو انسانی-
و خواهی توانست-
به عشقت دست یابی،-
به تاسیس نمودن بنیاد خیریه ای-
که طرحش، تنها در کاغذ ماند،-
روی طاقچه خاک گرفته اطاقت-
و چه آسان دوست نمایان!
پل رسیدنت را،-
سد کردند، شکستند،
و از رو نرفتند؟؟؟!!!
ولی تو بر خواهی خواست_
و بودن و توانستن را،-
از نو آغاز می کنی-
و مشق نا نوشته ات را_
خواهی نوشت، زیبا و عاشقانه.
*****
ای برادر، ای یاری گر عشق-
و ای اهل انفاق
و ای دوستدار-
یاری و دستگیری،-
به یتیمان و بی سرپرستان .....
معلمی می گفت::
آنجا که عشق فرمان دهد-
محال سر تسلیم فرود می آورد.